داستان شب show

داستان شب

Summary: ما هر شب راس ساعت 23، برای شما یک داستان کوتاه می‌خوانیم.

Join Now to Subscribe to this Podcast
  • Visit Website
  • RSS
  • Artist: shenoto | داستان شب
  • Copyright: 2015-2018 shenoto - For Personal Use Only

Podcasts:

 يك شب گرم | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:10:15

یادم نیست چند سال پیش بود شاید 15 یا 20 سال پیش . من توی خونم نشسته بودم . یک شب گرم تابستونی کسل کننده از خونه زدم بیرون و اومدم توی خیابون. از وقت شام گذشته بود و بیشتر مردم توی خونه هاشون نشسته بودند و تلویزیون تماشا می کردند... داستان "یک شب گرم" نویسنده : چالز بوکوفسکی برگردان : بهمن کیارستمی خوانش : مهرداد محتشم

 مرد مرده افتاده بود کنار پیاده رو | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:06:41

مرد مرده بود افتاده بود کنار پیاده رو . مردم جمع شده بودند دورش. گفت بیا بریم . ایستادم . آستینم را کشید که بیا برویم . ماندم . مردم جمع شده بودند. کسی گفت یکی زنگ بزنه به پلیس . کسی زنگ نزد. چند نفری رفتند. چند نفری ماندند.آستینم را کشید . راه افتادیم . سر کوچه که رسیدیم گفت پیاده بریم . گفتم نه هوا گرمه عرق می کنم ... داستان "مرد مُرده افتاده بود کنار پیاده رو" نویسنده : کاوه اویسی خوانش : احمد تجویدی

 مرد مرده افتاده بود کنار پیاده رو | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:06:41

مرد مرده بود افتاده بود کنار پیاده رو . مردم جمع شده بودند دورش. گفت بیا بریم . ایستادم . آستینم را کشید که بیا برویم . ماندم . مردم جمع شده بودند. کسی گفت یکی زنگ بزنه به پلیس . کسی زنگ نزد. چند نفری رفتند. چند نفری ماندند.آستینم را کشید . راه افتادیم . سر کوچه که رسیدیم گفت پیاده بریم . گفتم نه هوا گرمه عرق می کنم ... داستان "مرد مُرده افتاده بود کنار پیاده رو" نویسنده : کاوه اویسی خوانش : احمد تجویدی

 حاکم و خدمتکار باهوش | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:04:24

حاکم در اتاق خودش در قصر نشسته بود . کنار دستش مرکب و کاغذ گذاشته بود و چیزی می نوشت . خدمتکار هم ظرف های غذا رو یکی یکی می آورد و توی سفره می چید. در همین حال ناگهان پایش به گوشه فرش گیر کرد و ظرف غذا از دستش به زمین افتاد. غذا روی زمین ریخت و مقداری هم روی لباس حاکم پاشید. خدمتکار با ترس و لرز به حاکم نگاه کرد... داستان: حاکم و خدمتکار باهوش نویسنده: زینب علیزاده خوانش: الیکا صالحی

 بن بست | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:24:55

فایل صوتی که خواهید شنید داستانی است جنایی از گفتگوی مردی بازرس با خانمی که با مادر سالخورده اش زندگی می کند و مادرش مستمری از دولت دریافت می کند و مامور بازرس برای بررسی حال مادر سالخورده به آنجا رفته است... داستان "بن بست" نویسنده : ریچارد پارسونز برگردان : بهرنگ رجبی خوانش : محمود سرمدی ، مهدیه نساج کارگردان : محمود سرمدی صدابردار : سیامک شاه کرمی

 بن بست | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:24:55

فایل صوتی که خواهید شنید داستانی است جنایی از گفتگوی مردی بازرس با خانمی که با مادر سالخورده اش زندگی می کند و مادرش مستمری از دولت دریافت می کند و مامور بازرس برای بررسی حال مادر سالخورده به آنجا رفته است... داستان "بن بست" نویسنده : ریچارد پارسونز برگردان : بهرنگ رجبی خوانش : محمود سرمدی ، مهدیه نساج کارگردان : محمود سرمدی صدابردار : سیامک شاه کرمی

 چهل نامه کوتاه به همسرم | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:05:38

عزیز من خوشبختی نامه ای نیست که یک روز نامه رسانی زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دست های منتظر تو بسپارد . خوشبختی ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر به همین سادگی. به خدا به همین سادگی. اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه ... داستان "چهل نامه کوتاه به همسرم" نویسنده و خوانش : مرحوم نادر ابراهیمی

 چهل نامه کوتاه به همسرم | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:05:38

عزیز من خوشبختی نامه ای نیست که یک روز نامه رسانی زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دست های منتظر تو بسپارد . خوشبختی ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر به همین سادگی. به خدا به همین سادگی. اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه ... داستان "چهل نامه کوتاه به همسرم" نویسنده و خوانش : مرحوم نادر ابراهیمی

 دانش آموز و مجسمه | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:07:36

یکی بود یکی نبود در روزگاری نه چندان دور دانش آموز زرنگ و باهوشی زندگی می کرد . او هر روز برای رفتن به مدرسه از کنار مجسمه ای سنگی می گذشت . مجسمه در وسط خیابانی شلوغ و پر رفت و آمد قرار داشت . هر روز افراد زیادی از کنار آن می گذشتند اما مجسمه سنگی هیچ اعتنایی به آن ها نداشت . روزی از روزها وقتی دانش آموز باهوش از کنارش رد می شد مجسمه به احترام او از جایش بلند شد و با احترام ایستاد! ... داستان: دانش آموز و مجسمه سنگی نویسنده: عبدالصالح پاک خوانش: محمدرضا ماندنی

 یک دونه سنگ | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:03:30

یکی بود یکی نبود آریا برای گردش به کنار رودخونه رفته بود. آفتاب زیبا در آسمان می درخشید و صدای جریان آب رودخونه روح اون رو نوازش می داد . پرنده ها از روی یک شاخه با هم به آسمان پر کشیدند و آریا نمی دونست چی شد که یه دفعه یاد دوستش افتاد و همون موقع یک سنگ جلوی پاش نظرش رو جلب کرد... داستان "یکدونه سنگ" نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر

 یک دونه سنگ | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:03:30

یکی بود یکی نبود آریا برای گردش به کنار رودخونه رفته بود. آفتاب زیبا در آسمان می درخشید و صدای جریان آب رودخونه روح اون رو نوازش می داد . پرنده ها از روی یک شاخه با هم به آسمان پر کشیدند و آریا نمی دونست چی شد که یه دفعه یاد دوستش افتاد و همون موقع یک سنگ جلوی پاش نظرش رو جلب کرد... داستان "یکدونه سنگ" نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر

 ما هشت نفر بودیم با رویاهای بزرگ | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:09:45

من حافظه ام را از دست داده ام و دکتری که اسمش یادم نیست می گوید . نمی دانی از کجا آمدی و چه می کردی ؟ من هم یواشکی به باغ پشت پنجره نگاه می کنم و در دل می خندم . آخه چه اهمیتی داره ؟! چون نمی دونیم کجا هم می ریم ! ... داستان "ما هشت نفر بودیم با رویاهای بزرگ" نویسنده : شیدا محمدی خوانش : یلدا رضافر

 ما هشت نفر بودیم با رویاهای بزرگ | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:09:45

من حافظه ام را از دست داده ام و دکتری که اسمش یادم نیست می گوید . نمی دانی از کجا آمدی و چه می کردی ؟ من هم یواشکی به باغ پشت پنجره نگاه می کنم و در دل می خندم . آخه چه اهمیتی داره ؟! چون نمی دونیم کجا هم می ریم ! ... داستان "ما هشت نفر بودیم با رویاهای بزرگ" نویسنده : شیدا محمدی خوانش : یلدا رضافر

 دختری به نام جمال | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:18:28

داستان راجع به دختری است که هیچ ظرافت زنانه ای ندارد و رفتارش با دختران دیگر متفاوت است. یکی بود یکی نبود آخرین دختر مجرد یک خانواده شلوغ روستایی بودم و 25 سال از عمرم می گذشت. همه خواهرهایم ازدواج کرده بودند و مانده بودیم من و مادر پیرم . مادرم دخترزا بود و بعد از زاییدن 8 دختر پدرم را در حسرت داشتن یک پسر دق مرگ کرد و کشت! پدرم به خاطر عشقی که به داشتن پسر داشت ، اسمم را کمال گذاشت! داستان " دختری بنام جمال " نویسنده و خوانش : مهرداد محتشم

 دختری به نام جمال | File Type: audio/mpeg | Duration: 00:18:28

داستان راجع به دختری است که هیچ ظرافت زنانه ای ندارد و رفتارش با دختران دیگر متفاوت است. یکی بود یکی نبود آخرین دختر مجرد یک خانواده شلوغ روستایی بودم و 25 سال از عمرم می گذشت. همه خواهرهایم ازدواج کرده بودند و مانده بودیم من و مادر پیرم . مادرم دخترزا بود و بعد از زاییدن 8 دختر پدرم را در حسرت داشتن یک پسر دق مرگ کرد و کشت! پدرم به خاطر عشقی که به داشتن پسر داشت ، اسمم را کمال گذاشت! داستان " دختری بنام جمال " نویسنده و خوانش : مهرداد محتشم

Comments

Login or signup comment.