داستان شب
Summary: ما هر شب راس ساعت 23، برای شما یک داستان کوتاه میخوانیم.
- Visit Website
- RSS
- Artist: shenoto | داستان شب
- Copyright: 2015-2018 shenoto - For Personal Use Only
Podcasts:
یکی بود یکی نبود شلوارهای وصله دار غم و شادی با هم مسابقه داشتند. حیاط مدرسه غرق در خنده و گریه بود. شاگردی که از دالان مدرسه می گذشت ، لب و لوچه اش آویزان بود اما وقتی به حیاط می رسید موج شادی بچه ها محاصره اش می کرد و آن وقت او هم مثل بچه ها می خندید . ماجرا چه بود؟ آقای ناظم صدبار گفته بود کت و شلوار بپوشید اما کسی گوش نمی داد...
یکی بود یکی نبود همه لب هیچ کس در خانه ما لب ندارد. دست کم در رگ چینی من چنین است. فقط من هستم که لب دارم . آن هم چه لبی . لب های آن قدر گنده که راه نفسم را بند می آورد. هر کدام از عکس های یادگاری خانوادگی مان را که نگاه کنید، برادرها و خواهرم را می بینید که لبخند می زنند ...
یکی بود یکی نبود همه لب هیچ کس در خانه ما لب ندارد. دست کم در رگ چینی من چنین است. فقط من هستم که لب دارم . آن هم چه لبی . لب های آن قدر گنده که راه نفسم را بند می آورد. هر کدام از عکس های یادگاری خانوادگی مان را که نگاه کنید، برادرها و خواهرم را می بینید که لبخند می زنند ...
یکی بود یکی نبود سوزن گرامافون گیر کرده. سرم را برمی گردانم . از پشت پنجره با شیشه های دودی آسمان را می بینم که چقدر به من نزدیک است و من در این طرف پنجره بر روی صندلی آرام نشسته ام و اسلحه ای را به سمت قلبم نشانه رفته ام. چند لحظه بعد به آرامی ماشه اسلحه را می کشم ...
یکی بود یکی نبود سوزن گرامافون گیر کرده. سرم را برمی گردانم . از پشت پنجره با شیشه های دودی آسمان را می بینم که چقدر به من نزدیک است و من در این طرف پنجره بر روی صندلی آرام نشسته ام و اسلحه ای را به سمت قلبم نشانه رفته ام. چند لحظه بعد به آرامی ماشه اسلحه را می کشم ...
یکی بود یکی نبود قوانین حمل سلاح نویسنده : الکس بران بازیگران : محمود سرمدی ، مریم محمودی صدابردار و افکتور : سیامک شاه کرمی داستان درباره پلیسی مضطرب به نام لیسا است ... https://t.me/dastaneshab
یکی بود یکی نبود قوانین حمل سلاح نویسنده : الکس بران بازیگران : محمود سرمدی ، مریم محمودی صدابردار و افکتور : سیامک شاه کرمی داستان درباره پلیسی مضطرب به نام لیسا است ... https://t.me/dastaneshab