شب شعر

پیام عاشقانه یکی از شنوندگان که اسمشون را ذکر نکردند : ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم به خاطر صدای دلنشین تو بود که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست و به خاطر خود تو بود فقط به خاطر تو...........

پیام یکی از شنودگان درباره زندگی : زندگی شهد گلیست که زنبور زمان می خوردش ، آنچه بر جای ماند عسل خاطره هاست

هرچه پنهان می کنم زخم هایم را باز در کوچه میاید ، پایی خسته پا به پایم و لبی می خواند مرا ... شادمانیم آنکه تنها نیستم

این سوی دیوار برف ...، آن سوی دیوار پچپچه جوانه ها .... یک خداحافظ ... یک سلام

كلمه يكي از دوستان براي شما بيشتر اگه بارون باريد خزر سراغ تو را بگيرم اما خوب نيستم اين بانك پيدا كنم و پذيرش از سوي ديگر نيست