داستان شب
Summary: ما هر شب راس ساعت 23، برای شما یک داستان کوتاه میخوانیم.
- Visit Website
- RSS
- Artist: shenoto | داستان شب
- Copyright: 2015-2018 shenoto - For Personal Use Only
Podcasts:
ماهی و جفتش نویسنده : ابراهیم گلستان خوانش : مهرزاد زمردی نیا مرد به ماهیها نگاه میکرد. ماهیها پشت شیشه آرام و آویزان بودند. پشت شیشه برایشان از تخته سنگها آبگیری ساخته بودند که بزرگ بود و دیوارهاش دور میشد و دوریش در نیمه تاریکی میرفت. دیوارهی روبروی مرد از شیشه بود...
ماهی و جفتش نویسنده : ابراهیم گلستان خوانش : مهرزاد زمردی نیا مرد به ماهیها نگاه میکرد. ماهیها پشت شیشه آرام و آویزان بودند. پشت شیشه برایشان از تخته سنگها آبگیری ساخته بودند که بزرگ بود و دیوارهاش دور میشد و دوریش در نیمه تاریکی میرفت. دیوارهی روبروی مرد از شیشه بود...
آشفتگی نویسنده و خوانش : آرش محمودی سال ها پیش یه روز رفتم تئاتر فکر کنم اسمش موردریک بود. درست یادم نمیاد مال خیلی وقت پیشه . یادمه حس خیلی خوبی داشتم که برای اون نمایش نبود . بیشتر مربوط می شد به جایی که اونجا بودم. اون سالن با اون سقف بلند و زیبا...
آشفتگی نویسنده و خوانش : آرش محمودی سال ها پیش یه روز رفتم تئاتر فکر کنم اسمش موردریک بود. درست یادم نمیاد مال خیلی وقت پیشه . یادمه حس خیلی خوبی داشتم که برای اون نمایش نبود . بیشتر مربوط می شد به جایی که اونجا بودم. اون سالن با اون سقف بلند و زیبا...
میهمان نوشته : آلبر کامو برگردان : امیر جلال الدین اعلم راوی : مهرداد محتشم "میهمان" داستان کوتاهی است از نویسنده فرانسوی آلبر کامو (Albert Camus) این رمان در سال 1957 منتشر شده است و در رابطه با مجموعهای از زد و خوردهای میان فرانسه و الجزایریهای استقلالطلب زیر استعمار این کشور است که میان سالهای 1954 تا 1962 رخ داد و به استقلال الجزایر انجامید.
میهمان نوشته : آلبر کامو برگردان : امیر جلال الدین اعلم راوی : مهرداد محتشم "میهمان" داستان کوتاهی است از نویسنده فرانسوی آلبر کامو (Albert Camus) این رمان در سال 1957 منتشر شده است و در رابطه با مجموعهای از زد و خوردهای میان فرانسه و الجزایریهای استقلالطلب زیر استعمار این کشور است که میان سالهای 1954 تا 1962 رخ داد و به استقلال الجزایر انجامید.
میهمان نوشته : آلبر کامو برگردان : امیر جلال الدین اعلم راوی : مهرداد محتشم "میهمان" داستان کوتاهی است از نویسنده فرانسوی آلبر کامو (Albert Camus) این رمان در سال 1957 منتشر شده است و در رابطه با مجموعهای از زد و خوردهای میان فرانسه و الجزایریهای استقلالطلب زیر استعمار این کشور است که میان سالهای 1954 تا 1962 رخ داد و به استقلال الجزایر انجامید.
میهمان نوشته : آلبر کامو برگردان : امیر جلال الدین اعلم راوی : مهرداد محتشم "میهمان" داستان کوتاهی است از نویسنده فرانسوی آلبر کامو (Albert Camus) این رمان در سال 1957 منتشر شده است و در رابطه با مجموعهای از زد و خوردهای میان فرانسه و الجزایریهای استقلالطلب زیر استعمار این کشور است که میان سالهای 1954 تا 1962 رخ داد و به استقلال الجزایر انجامید.
شال نویسنده : علیرضا روشن خوانش : حمیدرضا دانش رابطه بین یک مرد و زن و گفتگوی آن دو. مرد ایستاده بود . روبروی زن که ایستاده بود ، ایستاده بود. زن شالش را جابه جا می کرد. بی دلیل. باد نمی آمد . شال روی سرش عقب نمی رفت که بخواهد جلو بکشد یا عقب بکشد. اما زن شال را روی سرش جابه جا می کرد. موها و گردنش معلوم می شد. گوش هاش معلوم می شد...
شال نویسنده : علیرضا روشن خوانش : حمیدرضا دانش رابطه بین یک مرد و زن و گفتگوی آن دو. مرد ایستاده بود . روبروی زن که ایستاده بود ، ایستاده بود. زن شالش را جابه جا می کرد. بی دلیل. باد نمی آمد . شال روی سرش عقب نمی رفت که بخواهد جلو بکشد یا عقب بکشد. اما زن شال را روی سرش جابه جا می کرد. موها و گردنش معلوم می شد. گوش هاش معلوم می شد...
می نویسم حسین تو میایی پیش چشمم نویسنده و خوانش : امیر پروسنان یکی تو خیابان فریاد می کشد مظلوووووم . باقی جواب می دهند حسیییییین. یک جمله ات مدام میاد جلوی چشمم : "اگر دین نداری آزاده باش!" زیر بارون رشت...
می نویسم حسین تو میایی پیش چشمم نویسنده و خوانش : امیر پروسنان یکی تو خیابان فریاد می کشد مظلوووووم . باقی جواب می دهند حسیییییین. یک جمله ات مدام میاد جلوی چشمم : "اگر دین نداری آزاده باش!" زیر بارون رشت...
من حسین را گم کرده ام نویسنده و خوانش : محمدامین چیت گران خاطرات کودکی از ماه محرم از 4-5 سالگی ام را دیگر کمابیش به خاطر دارم . آمدن محرم را از زمانی می فهمیدم که مادرم پیراهن مشکی بر تنم می کرد. آمدن محرم دل و وجودم را به هم می ریخت. حسین برای من شبیه بوم نقاشی است که خودم از کودکی جزء به جزء آن را نقاشی کرده ام.
من حسین را گم کرده ام نویسنده و خوانش : محمدامین چیت گران خاطرات کودکی از ماه محرم از 4-5 سالگی ام را دیگر کمابیش به خاطر دارم . آمدن محرم را از زمانی می فهمیدم که مادرم پیراهن مشکی بر تنم می کرد. آمدن محرم دل و وجودم را به هم می ریخت. حسین برای من شبیه بوم نقاشی است که خودم از کودکی جزء به جزء آن را نقاشی کرده ام.
هرمزان نویسنده و خوانش : حسن علیشیری آدم ها برای فراموش کردن دلتنگی ها و غصه هایشان کارهای مختلفی می کنند . به دوستانشان زنگ می زنند . در اینستاگرامشان پست های غمگین می گذارند. در خیابان های برگ پوش پاییزی راه می روند. من اما هیچ کدام از این کارها را نمی کنم ...