داستان شب
Summary: ما هر شب راس ساعت 23، برای شما یک داستان کوتاه میخوانیم.
- Visit Website
- RSS
- Artist: shenoto | داستان شب
- Copyright: 2015-2018 shenoto - For Personal Use Only
Podcasts:
این داستان یک تاکسیران است که خانمی لهستانی را در آلمان سوار می کند و قرار است منتظر بماند تا او را دوباره برگرداند. و گفتگوی میان آن ها تا رسیدن به مقصد شنیدنی است. زن قصد دارد که مچ همسر خیانتکار یا مرد سابق ... هرکسی که هست را سر بزنگاه بگیرد! ... داستان "آینه و آدامس" گوشه ای از مجموعه داستان "تاکسی نوشته ها" نویسنده : ناصر غیاثی خوانش : سمیرا نعمت الهی
متن ایمیل دختری به خواهرش ! سلام رابین فقط یه ایمیل کوچولو برای اینکه بابت هدیه ازدواجمون ازت تشکر کنم. البته بهتره بگم کپن هدیه ازدواج ! دو تا پیتزای مجانی ! هه! واقعا دستت درد نکنه ! چقدر دست و دلبازی کردی !!!... داستان "یک ایمیل کوچولو" قسمتی از کتاب "بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم" نویسنده : دیوید سداریس برگردان : پیمان خاکسار خوانش : بهزاد عرب
متن ایمیل دختری به خواهرش ! سلام رابین فقط یه ایمیل کوچولو برای اینکه بابت هدیه ازدواجمون ازت تشکر کنم. البته بهتره بگم کپن هدیه ازدواج ! دو تا پیتزای مجانی ! هه! واقعا دستت درد نکنه ! چقدر دست و دلبازی کردی !!!... داستان "یک ایمیل کوچولو" قسمتی از کتاب "بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم" نویسنده : دیوید سداریس برگردان : پیمان خاکسار خوانش : بهزاد عرب
یکی بود یکی نبود باد خنکی توی باغچه می آمد. خانم ریحان و خانم ترب با هم صحبت میکردند. پیازچه سرگرم بازی بود. بوی خوبی به دماغش خورد. این طرف و آن طرف را نگاه کرد. فهمید این بوی خوب مال ریحان خانم است. ولی ناگهان بینی اش را با بدجنسی گرفت و گفت. واه واه واه این بوی بد از کجا آمده ؟ ... داستان: پیازچه و ترب نویسنده: مهری ماهوتی خوانش: مهسا نعمت
رو می کنه به مادرم که : این پسره سر من داد می زنه می بینی؟ مادرم گفت داره از شما سوال می پرسه . 10 بار پرسیده جواب ندادی. سه سال پیش رفتیم شنوایی سنجی و یه سمعک درجه یک براش گرفتیم که بعد مدتی استفاده نکرد و گفت گوش های خودم مگه چشه ؟ هیچ چیش نبود . فقط سنگین بود . بیشتر وقت ها هم هیچی نمی شنید . ناچار بودیم داد بزنیم و وقتیم که داد می زدیم می گفت : چرا سر من داد می زنین؟ به مادرم می گفت یه چیزی به این پسره بگو. آخه آدم سر پدرش داد می زنه ؟ بعد اشک توی چشماش جمع می شد و از محبت هایی که به من کرده بود حرف می زد... داستان "بابام" نویسنده : جعفر مدرس صادقی خوانش : پردیس پرتو
رو می کنه به مادرم که : این پسره سر من داد می زنه می بینی؟ مادرم گفت داره از شما سوال می پرسه . 10 بار پرسیده جواب ندادی. سه سال پیش رفتیم شنوایی سنجی و یه سمعک درجه یک براش گرفتیم که بعد مدتی استفاده نکرد و گفت گوش های خودم مگه چشه ؟ هیچ چیش نبود . فقط سنگین بود . بیشتر وقت ها هم هیچی نمی شنید . ناچار بودیم داد بزنیم و وقتیم که داد می زدیم می گفت : چرا سر من داد می زنین؟ به مادرم می گفت یه چیزی به این پسره بگو. آخه آدم سر پدرش داد می زنه ؟ بعد اشک توی چشماش جمع می شد و از محبت هایی که به من کرده بود حرف می زد... داستان "بابام" نویسنده : جعفر مدرس صادقی خوانش : پردیس پرتو
یک روز صبح مرا اعدام کردند. بهار بود یا زمستان نمی دانم . به هر حال یک وقتی مرا اعدام کردند. گناهم رفاقت با تمساحی استثنائی بود . تمساحی آفریقایی که گریه نمی کرد. فرمانده سعی کرد اخم کند ولی باور کنید آدم خوشرویی بود. طوری فریاد کشید : آتش! که من به دل نگرفتم ... داستان "اعدام" نویسنده : حسن تهرانی خوانش : سارا آراسته
یک روز صبح مرا اعدام کردند. بهار بود یا زمستان نمی دانم . به هر حال یک وقتی مرا اعدام کردند. گناهم رفاقت با تمساحی استثنائی بود . تمساحی آفریقایی که گریه نمی کرد. فرمانده سعی کرد اخم کند ولی باور کنید آدم خوشرویی بود. طوری فریاد کشید : آتش! که من به دل نگرفتم ... داستان "اعدام" نویسنده : حسن تهرانی خوانش : سارا آراسته
نورتن جاستر معمار و نویسنده آمریکایی است که به خاطر نویسندگی کتاب های کودکان مشهور است. نویل پسری است که به همراه خانواده به جای جدید مهاجرت می کنند. هیچ کس نظرش را درمورد اثاث کشی نپرسیده بود. فقط خبرش را به او داده بودند. گفتند از آن جا خوشت می آید.همیشه وقتی می دانستند از چیزی خوشش نمی آید همین را می گفتند... داستان: نویل نویسنده: نورتن جاستر خوانش: لیلی رشیدی
مکالمه تلفنی پدری که فردای صبح عروسی دخترش با خانه آن ها تماس می گیرد و دامادش را متهم می کند که باعث آزار دخترش شده و او الان برگشته خانه پدری . در حالی که داماد ادعا می کند که او الان روی تختش خوابیده است! ادامه مکالمه را در داستان بشنوید... داستان "دلم سنگین زبانم تلخ" از مجموعه داستان "سمت تاریک کلمات" نویسنده : حسین سناپور خوانش : سعید کمیجانی
مکالمه تلفنی پدری که فردای صبح عروسی دخترش با خانه آن ها تماس می گیرد و دامادش را متهم می کند که باعث آزار دخترش شده و او الان برگشته خانه پدری . در حالی که داماد ادعا می کند که او الان روی تختش خوابیده است! ادامه مکالمه را در داستان بشنوید... داستان "دلم سنگین زبانم تلخ" از مجموعه داستان "سمت تاریک کلمات" نویسنده : حسین سناپور خوانش : سعید کمیجانی
بی شرف به صورت خونی مامان خیره شد و فکر کرد دنیا از حرکت وایستاده. مامان در حالی که گریه می کرد بغلش کرد و گفت مردا همشون بی شرفن ! همشون بی شرفن! ولی تو وقتی بزرگ شدی کاری که بابات با من کرد ، با هیچ زنی نکن خوب؟ با هیچ زنی. وقتی بزرگ شدی مثل بقیه مردا بی شرف نباش. پسر همون طور که به صورت خیس و کبود مادرش خیره شده بود، فکر کرد هیچ وقت ، هیچ وقت حتی اگه بمیره هیچ زنی رو نمی زنه. هیچ وقت بی شرف نمی شه! ... داستان "بی شرف" نویسنده و خوانش : علیرضا ایرانمهر
بی شرف به صورت خونی مامان خیره شد و فکر کرد دنیا از حرکت وایستاده. مامان در حالی که گریه می کرد بغلش کرد و گفت مردا همشون بی شرفن ! همشون بی شرفن! ولی تو وقتی بزرگ شدی کاری که بابات با من کرد ، با هیچ زنی نکن خوب؟ با هیچ زنی. وقتی بزرگ شدی مثل بقیه مردا بی شرف نباش. پسر همون طور که به صورت خیس و کبود مادرش خیره شده بود، فکر کرد هیچ وقت ، هیچ وقت حتی اگه بمیره هیچ زنی رو نمی زنه. هیچ وقت بی شرف نمی شه! ... داستان "بی شرف" نویسنده و خوانش : علیرضا ایرانمهر
چه ها سلام من نیمام. وقتی 6 سالم بود پدرم این کتاب رو برام خوند و وقتی پسرم 6 سالش بود، این من بودم که این قصه رو براش تعریف کردم . سالها گذشته و حالا شب های پاییز همون قصه رو برای شما تعریف می کنم . شاید شمام برای بچه هاتون یه روز این قصه رو تعریف کنید . داستان: شازده کوچولو (2) نویسنده: آنتوان دوسنت اگزوپری خوانش: نیما بانک
جووانی بوکاچیو یکی از چهرههای برجسته تاریخ ادبیات ایتالیا است. او را در کنار دانته یکی از اصلاحگران زبان ایتالیایی میدانند. بوکاچیو همچنین از مقامات دولتی فلورانس بود و فضای بسیاری از داستانهایش در این شهر میگذرد. "شاهین" داستان مردی ثروتمند است به نام فدریکو که از دیرباز دلباخته بانویی است و در گذرزمان فقیر می شود و تنها دارایی با ارزشش یک شاهین است که همین پرنده باعث دیدار مجدد فدریکو با آن بانو می شود. اینکه چرا شاهین باعث این دیدار مجدد می شود و چه بر سر شاهین و فدریکو می آید را در این داستان زیبا بشنوید... داستان "شاهین" نویسنده : جووانی بوکاچیو برگردان : محمد قاضی خوانش : شبنم حاتمی