داستان شب
Summary: ما هر شب راس ساعت 23، برای شما یک داستان کوتاه میخوانیم.
- Visit Website
- RSS
- Artist: shenoto | داستان شب
- Copyright: 2015-2018 shenoto - For Personal Use Only
Podcasts:
داستان رهایی از چمباتمگی با صدای آرش بابایی تجویز دکتر انتخاب یک همراه و همدم بود، طی تماسی با دوست صمیمی تمام گزینه هارو چک کردیم و به ناکارآمدی همه شان پی بردیم... و حالا رسیدیم به گزینه ی...!
داستان رهایی از چمباتمگی با صدای آرش بابایی تجویز دکتر انتخاب یک همراه و همدم بود، طی تماسی با دوست صمیمی تمام گزینه هارو چک کردیم و به ناکارآمدی همه شان پی بردیم... و حالا رسیدیم به گزینه ی...!
داستان آنتارکتیکا 89 درجه جنوبی با صدای مهرناز احمدیان من هیچوقت دوست نداشتم سوار هواپیما بشم اما نه از ارتفاع میترسیدم نه از سقوط کردن فقط وسط تکون شدید چاله های هوایی کسی رو نداشتم که دستشو بگیرم، چاله های هوایی تنهاییمو محکم تر میکوبه تو سرم...
داستان آنتارکتیکا 89 درجه جنوبی با صدای مهرناز احمدیان من هیچوقت دوست نداشتم سوار هواپیما بشم اما نه از ارتفاع میترسیدم نه از سقوط کردن فقط وسط تکون شدید چاله های هوایی کسی رو نداشتم که دستشو بگیرم، چاله های هوایی تنهاییمو محکم تر میکوبه تو سرم...
داستان آلبالویی با صدای علیرضا عباسی مادرم میرقصید اما نه با هر آهنگی دقیقا برعکس خاله شهلا، اون با هر آهنگی میرقصید و... مادرم فقط با آهنگ هایی که متن خوبی داشت میرقصید آن هم چه رقصی، فقط در هوا نیم دایره میکشید. منم که حرفی میزدم میگفت میگفت اون خاله شهلاس من منم... بابا میگفت از خاله شهلا خوشش نمیاد جلفه، بد لباس میپوشه... اما مامان عاشق خاله شهلا بود.
داستان آلبالویی با صدای علیرضا عباسی مادرم میرقصید اما نه با هر آهنگی دقیقا برعکس خاله شهلا، اون با هر آهنگی میرقصید و... مادرم فقط با آهنگ هایی که متن خوبی داشت میرقصید آن هم چه رقصی، فقط در هوا نیم دایره میکشید. منم که حرفی میزدم میگفت میگفت اون خاله شهلاس من منم... بابا میگفت از خاله شهلا خوشش نمیاد جلفه، بد لباس میپوشه... اما مامان عاشق خاله شهلا بود.
داشت با خودش درد و دل میکرد که صدای آژیر قرمز توی گوشش پیچید دوید... مینا را بغل کرد و به طرف اتاق دیگر دوید و بعد رفت سمت زیر زمین حالا دیگه عادت کرده بود، اما نه به نبودن محسن... با هر انفجار گوش های مینا را میگرفت که مبادا بترسد اما گوش های او را چه کسی میگرفت. داستان "پوتین واکس خورده" نویسنده : طاهره (نویسنده تمایلی به بردن نام خود نداشتند) خوانش : شهره سلطانی
داشت با خودش درد و دل میکرد که صدای آژیر قرمز توی گوشش پیچید دوید... مینا را بغل کرد و به طرف اتاق دیگر دوید و بعد رفت سمت زیر زمین حالا دیگه عادت کرده بود، اما نه به نبودن محسن... با هر انفجار گوش های مینا را میگرفت که مبادا بترسد اما گوش های او را چه کسی میگرفت. داستان "پوتین واکس خورده" نویسنده : طاهره (نویسنده تمایلی به بردن نام خود نداشتند) خوانش : شهره سلطانی
داستان نقل چند سال دوری و دیری با صدای آرش بابایی نقل چند سال دوری است و دیری، نقل بزرگ شدن است با خاطرات، نقل چین صورت است و چروک دل ، نقل حسرت است نقل بی سر و سامانی و درد ها و درمان هایمان... تو را از دور میبینم که میخندی و می آیی داستان "نقل چند سال دوری و دیری" کرشمه اول نویسنده و خوانش : آرش بابایی ساز و آواز : آرش بابایی استودیو : محزون مسترینگ : شاهین پژهان
داستان نقل چند سال دوری و دیری با صدای آرش بابایی نقل چند سال دوری است و دیری، نقل بزرگ شدن است با خاطرات، نقل چین صورت است و چروک دل ، نقل حسرت است نقل بی سر و سامانی و درد ها و درمان هایمان... تو را از دور میبینم که میخندی و می آیی داستان "نقل چند سال دوری و دیری" کرشمه اول نویسنده و خوانش : آرش بابایی ساز و آواز : آرش بابایی استودیو : محزون مسترینگ : شاهین پژهان
داستان برو به چاه بگو با صدای مریم صادقیان شوهرم یک روزه خان است، دستی به قلم دارد وبا سور دادن به مریدانش آنها را را وادار میکند در روزنامه ها از اوو تجلیل کنند اما آنچه مینویسد سر سریت، سطحی ست ژرف نگر نیست و خودش رو پیشکسوت روشنفکر ها میداند... اگه این داستان رو بشنوید شاید پیش خودتون بگید شوهر من دیوانه است...
داستان برو به چاه بگو با صدای مریم صادقیان شوهرم یک روزه خان است، دستی به قلم دارد وبا سور دادن به مریدانش آنها را را وادار میکند در روزنامه ها از اوو تجلیل کنند اما آنچه مینویسد سر سریت، سطحی ست ژرف نگر نیست و خودش رو پیشکسوت روشنفکر ها میداند... اگه این داستان رو بشنوید شاید پیش خودتون بگید شوهر من دیوانه است...
یادداشت های یک پر خور را می شنوید با صدای پویا پزشکیان من چاقم، به طرز مشمئز کننده ای چاقم، انقدر چاقم که نمیشه تصورش رو کرد چربی چربی چربی.... امان از چربی های حال به هم زن که تمام وجودمو گرفته آقای کا هم چاق بود بهش میگفتن گامبو، بالن، چاقالو... آقای کا تصمیم به رژیم گرفت و... فکر میکنید روز مرگش فریاد میزد و چی میگفت؟؟ براتون میگم، اینم میگم که من چرا چاق شدم
یادداشت های یک پر خور را می شنوید با صدای پویا پزشکیان من چاقم، به طرز مشمئز کننده ای چاقم، انقدر چاقم که نمیشه تصورش رو کرد چربی چربی چربی.... امان از چربی های حال به هم زن که تمام وجودمو گرفته آقای کا هم چاق بود بهش میگفتن گامبو، بالن، چاقالو... آقای کا تصمیم به رژیم گرفت و... فکر میکنید روز مرگش فریاد میزد و چی میگفت؟؟ براتون میگم، اینم میگم که من چرا چاق شدم
از وقتی شروع کردن بهت یاد دادن دو دو تا چهار تا ، تو هم شروع کردی به جمع و تفریق و ضرب و تقسیم این که چجوری دوران سربازی اجباریتو عقب بندازی. از همون موقع ها از سیب زمینی پوره شده بدت اومد. به عدسی لب نمی زدی. به آش مادربزرگ هم با علاقه نگاه نمی کردی. از همون موقع ها هر وقت نمره هات کم می شد بهت می گفتن الان سیکل هم نداری. درس نخونی با این وضعیت بری سربازی ، باید توالت تمیز کنی. واسه همین درس خوندی و درس خوندی... داستان "سرباز" نویسنده : غزاله دلفانی خوانش : سیدمهدی مختاری