فرودگاه شلوغ آقای نویسنده




داستان شب show

Summary: ویالن سل با صدای بیتا ملکوتی برای پدرم و رنج هایش... مرد در دفتر خاطراتش خواهد نوشت: صدای اذان مرا اد بچگی هایم می اندازد، آجر های قرمز، سرو های بلند، فواره ی میان استخر، ماهی های سیاه و قرمز و طلایی، درهای چوبی و شیشه های مشبک خونه ی شمیران... صدای کشیدن اره روی گوشت قرمز، پانزده سالگی