![داستان شب show](https://d3dthqtvwic6y7.cloudfront.net/podcast-covers/000/089/153/small/.jpg)
Summary: هرچه طاهر فکر کرد، نتوانست بفهمد که چرا مرد سفید پوش می خواهد کف پاهای او را ببیند. با شرم دخترانه ای کفش و جورابش را درآورد. همین که قوزک استخوانی انگشتانش را دید به یاد آورد که چقدر زالو در باغ های زیتون به همین پاها چسبیده و او چقدر نمک روی آنها ریخته بود تا زالوها بیفتند. مرد سفید پوش گفت...